به گزارش خبرنگار روابط عمومی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام، خانم فاطمه سادات هاشمی دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد رشته مدیریت رسانه در یادداشتی با عنوان «نهادهایی که ایستاده‌اند، اما حرکت نمی‌کنند» تأملی از دل یک نشست درباره فاصله ساختار فرهنگی با افق تمدنی انقلاب اسلامی داشته است؛ در ادامه متن کامل این یادداشت را می‌خوانید:

نهادهایی که ایستاده‌اند، اما حرکت نمی‌کنند

تأملی از دل یک نشست درباره فاصله ساختار فرهنگی با افق تمدنی انقلاب اسلامی

پیام راهبردی رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت صدسالگی حوزه علمیه، تصویری روشن از جایگاه تمدنی حوزه در منظومه آینده‌ساز انقلاب ارائه داد. واژگانی چون «جهاد تبیین»، «تمدن نوین اسلامی» و «درگیرشدن با مسائل واقعی جامعه» در این پیام، نه توصیه‌هایی انتزاعی، بلکه اهداف سیاستی دقیق و راهبردی تلقی می‌شوند که باید بر مبنای آن، ساختارها، مأموریت‌ها و ابزارهای فرهنگی کشور بازتنظیم شوند.

این پیام، در نگاه اول یک دستور راهبردی بود، اما برای من ــ به‌عنوان طلبه‌ای که در مسیر سیاست‌گذاری فرهنگی و رسانه‌ای فعال است ــ یک پرسش اساسی در دل داشت:
آیا ساختارهای کنونی ما توان حرکت در این مسیر را دارند؟

چند روز پس از انتشار این پیام، در نشست «طلبه کنشگر و آموزش رسانه» که در دانشگاه باقرالعلوم علیه‌السلام برگزار شد، دکتر پورنوروز ــ طلبه‌ای جوان و فعال در حوزه رسانه ــ با شور و انگیزه‌ای بالا سخن گفت. تحلیل علمی و میدانی او تحسین همه حاضران را برانگیخت.

او با تکیه بر تجربه و مشاهدات میدانی‌اش، به تحلیل یکی از گره‌های اصلی تحقق این پیام پرداخت: اختلال در سازوکار نهادی نهادهای فرهنگی کشور.

او با صراحت گفت: «سطحی که حضرت آقا از ما می‌خواهند، بسیار بالاتر از چیزی‌ست که نهادهای فرهنگی ما توان آن را دارند.» و بعد با طعنه‌ای تلخ اما عمیق ادامه داد: «اگر ماکس وبر از گور برخیزد، باور نمی‌کند این همان بروکراسی‌ای است که تعریف کرده بود!»

این حرف‌ها، شوخی نبود. سخنی بود ناظر به مفهومی جدی در ادبیات سیاست‌گذاری عمومی؛ جایی که به آن می‌گویند: ناسازگاری مأموریت و ساختار. یعنی سازمان‌ها به‌ظاهر فعال‌اند، اما از درون فاقد نظام تصمیم‌سازی کارآمد، جانمایی درست نیروها و چرخه ارزیابی و بازخوردن؛ در چنین وضعیتی، سیاست‌گذار دچار شکاف اجرا می‌شود؛ فاصله‌ای میان آنچه بر کاغذ تصویب شده و آنچه در میدان تحقق یافته است.

در ادامه، دکتر پورنوروز نکته‌ای کلیدی را به میان آورد: «ما با فقدان فعالیت فرهنگی روبه‌رو نیستیم؛ با عقیم‌سازی اقدامات فرهنگی طرفیم!» یعنی ساختارهایی هستند که بودجه می‌گیرند، نیرو دارند، خروجی تولید می‌کنند؛ اما نه اثری بر مخاطب می‌گذارند، نه تغییر نگرش و رفتاری رقم می‌زنند.

برای برون‌رفت، الگوی پنج‌مرحله‌ای‌ ارائه شد که شبیه آن را در نظریه‌های چرخه خط‌مشی هم دیده‌ایم: ۱. رصد دقیق مسئله، ۲. تولید محتوای متناسب، 3. رسانش هوشمند در زمان مناسب، 4. بازخوردگیری از میدان، 5. بازطراحی سیاست یا محصول فرهنگی.

اما قبل از همه‌ی این مراحل، یک پیش‌نیاز ضروری مطرح شد: جانمایی درست نیروها. یعنی سیاست‌گذار فرهنگی باید بداند چه کسی، با چه مهارتی، در کجای میدان باید قرار گیرد.

در این بخش، تجربه‌ی زیسته‌ام به ذهنم آمد.در ساختار حوزه، بارها دیده‌ام طلابی که استعداد روایت‌گری میدانی، کار رسانه‌ای، تولید صوتی یا تصویری دارند، ناچار شده‌اند در قالب‌هایی مثل رساله‌نویسی یا سخنرانی سنتی تعریف شوند. در حالی‌که توان واقعی‌شان در جای دیگری‌ست و نیاز میدان نیز، چیزی متفاوت می‌طلبد.

در ادامه جلسه، دکتر پورنوروز به سوءبرداشت از فضای مجازی پرداخت و گفت: «وقتی فضای مجازی را صرفاً بستر ارتباطی ببینیم، نه عرصه‌ی حکمرانی، روایت اول را همیشه دیگران خواهند نوشت.»

و سخن را با جمله‌ای تمام‌کننده به پایان رساند: «اگر لوله‌کشی خراب باشد، پاک‌ترین آب هم که از آن عبور کند، آلوده خواهد شد!»

این جمله، برای من جمع‌بندی همه‌ی آن چیزی بود که در پیام رهبری آمده بود. ساختار اگر درست نباشد، محتوا هیچ کاری نمی‌تواند بکند. و اگر نهاد نتواند بار روایت‌گری انقلاب را بردوش کشد، باید ساختار دیگری ساخته شود.

جمع‌بندی و پیشنهاد سیاستی: مسئله اصلی، فقدان طراحی نهادی متناسب با مأموریت‌های تمدنی انقلاب اسلامی است.

سه گام سیاستی ضروری: ظرفیت‌سازی واقعی؛ جانمایی تخصصی نیروها؛ بازسازی چرخه سیاست‌گذاری فرهنگی

پیشنهاد مشخص: حوزه علمیه با مشارکت دانشگاه‌های سیاست‌گذاری فرهنگی، باید به سمت تدوین «الگوی بازآرایی نهادهای فرهنگی» برود؛ الگویی مأموریت‌محور، انعطاف‌پذیر، اثربخش.

ساختارهای امروز، اگر نتوانند از عهده مأموریت تمدنی برآیند، باید ساختارهای تازه‌تری از دل حوزه و دانشگاه سر برآورند. این، وظیفه ماست.