نشست تخصصی «جنبه‌های غیرمادی نور طبیعی» به همت انجمن علمی فلسفه فیزیک دانشگاه باقرالعلوم(ع) برگزار شد؛ نشستی که در آن اساتید و پژوهشگران حوزه فلسفه و فیزیک با طرح این فرضیه که نور می‌تواند حلقه اتصال عالم ماده و مجردات باشد، به بازخوانی نسبت یافته‌های فیزیک مدرن با مباحث فلسفی پرداختند.

در این برنامه که سومین جلسه از سلسله نشست‌های علمی انجمن بود، حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر پارسانیا، استاد گروه علوم اجتماعی دانشگاه تهران و استاد گروه فلسفه‌های مضاف دانشگاه باقرالعلوم(ع) دکتر حبیب‌الله رزمی، استاد گروه فیزیک دانشگاه قم و عضو گروه فلسفه‌های مضاف دانشگاه باقرالعلوم(ع) و دکتر نعمت‌الله بهمنی، دانشجوی دکتری فلسفه فیزیک دانشگاه باقرالعلوم(ع) به بررسی ویژگی‌های غیرجسمانی نور از منظر فیزیک جدید—including بی‌جرمی، تداخل‌پذیری، سرعت ثابت، بساطت و بی‌زمانی پرداختند و این ویژگی‌ها را چالشی جدی برای تعریف سنتی ماده دانستند.

ارائه‌دهندگان با اشاره به جایگاه نور در نظریه میدان کوانتومی و قابلیت تبدیل‌پذیری آن به ماده در مراحل اولیه کیهان، نور را موجودی دانستند که مرزهای مادیت را پشت سر گذاشته و می‌تواند به‌عنوان مؤیدی برای پیوستار میان مراتب وجود تفسیر شود.

در بخش فلسفی نشست، دکتر پارسانیا با تبیین دیدگاه حکمت متعالیه، نور را نمونه‌ای برای اتصال ماده و تجرد و مؤید نظریه «جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقا» توصیف کرد و بر ضرورت همگام‌سازی مباحث فلسفی با یافته‌های فیزیک معاصر تأکید نمود.

در ادامه گزارشی علمی از این نشست را می خوانید:

گزاش علمی:

نور طبیعی؛ کلیدی برای پیوستار عالم ماده و مجردات

گزارش تفصیلی نشست علمی «جنبه‌های غیرمادی نور طبیعی»
قم ـ واحد اطلاع‌رسانی انجمن علمی فلسفه فیزیک دانشگاه باقرالعلوم(ع)

نشست علمی تخصصی «جنبه‌های غیرمادی نور طبیعی» به‌همّت انجمن علمی فلسفه فیزیک دانشگاه باقرالعلوم(ع) برگزار شد. این برنامه، سومین جلسه از سلسله نشست‌های منظم گروه بود و با حضور حجّت‌الاسلام والمسلمین دکتر حمید پارسانیا (عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و دانشگاه باقرالعلوم(ع))، دکتر حبیب‌الله رزمی (عضو هیئت علمی دانشگاه قم و استاد همکار گروه فلسفه‌های مضاف دانشگاه باقرالعلوم(ع)) و دکتر نعمت‌الله بهمنی (دانشجوی دکتری فلسفه فیزیک دانشگاه باقرالعلوم(ع)) به بحث و بررسی عمیق ماهیت نور و پیامدهای فلسفی آن اختصاص یافت. محور اصلی نشست، بررسی این فرضیه بود که نور طبیعی می‌تواند به‌عنوان مصداقی برای پیوستگی میان عالم ماده و مجردات فهم شود؛ دیدگاهی که برخلاف تصور گسست میان این دو ساحت در حکمت مشّاء، امکان بازخوانی تازه‌ای از رابطه میان جهان مادی و جهان عقلانی را فراهم می‌کند.


نور؛ پدیده‌ای بنیادین با ماهیتی معماگونه

نور از بنیادی‌ترین اجزای طبیعت است و بخش مهمی از تاریخ علم، محصول تلاش برای فهم حقیقت آن بوده است. همان‌گونه که «آنتون زایلینگر»، برنده جایزه نوبل فیزیک ۲۰۲۲، تصریح کرده است: تاریخ فیزیک را می‌توان تاریخ کوشش انسان برای فهم نور دانست. از نظریه‌های پیشاارسطویی و هندسی یونانیان تا الکترومغناطیس ماکسول و فیزیک کوانتومی میدان‌ها، نور پیوسته موضوعی مسئله‌ساز باقی مانده و حتی فیزیکدانانی چون هایزنبرگ و اینشتین نیز در برابر ماهیت آن اظهار حیرت کرده‌اند.

ارائه‌دهنده نشست، دکتر بهمنی، تأکید کرد که یافته‌های جدید فیزیک و پژوهش‌های فلسفی، این احتمال را تقویت می‌کند که نور بتواند مظهری از تجرد در دل ماده یا پلی میان این دو ساحت باشد؛ پلی که در آینده با پیشرفت علم، ابعاد آن روشن‌تر خواهد شد.


۱. ویژگی‌های غیرجسمانی نور در فیزیک مدرن

یافته‌های فیزیک کوانتومی نشان می‌دهد فوتون ــ کوچک‌ترین واحد نور ــ مجموعه‌ای از ویژگی‌ها دارد که با اصول متعارف تعریف ماده ناسازگار است. برخی از مهم‌ترین این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:

۱.۱. نبود جرم ذاتی

تمام آزمایش‌های دقیق، جرم سکون فوتون را برابر صفر نشان می‌دهند. این امر موجب می‌شود نور لطیف‌ترین موجود فیزیکی قابل شناسایی باشد؛ موجودی که از بسیاری جهات از مقولات متعارف جسمانی فاصله دارد.

۱.۲. تداخل‌پذیری و حضور در بیش از یک مسیر

رفتار موجی نور در آزمایش‌های تک‌فوتونی ــ همچون آزمایش دو شکاف ــ نشان می‌دهد که فوتون می‌تواند به‌طور توأمان در چند مسیر حضور داشته باشد؛ چیزی که برای یک جسم مادی، که نمی‌تواند در یک زمان در دو موضع باشد، ناممکن است.

۱.۳. سرعت لایتغیّر و سقف سرعت هستی

سرعت نور در خلأ (c) یک ثابت بنیادی و حداکثر سرعت قابل دستیابی در جهان است. هیچ جسم مادی نمی‌تواند به این سرعت برسد؛ زیرا انرژی لازم برای آن بی‌نهایت خواهد شد. این ویژگی، نور را در جایگاهی میان‌مرتبه و غیرمعمول نسبت به همه اشیای مادی قرار می‌دهد.

۱.۴. بی‌زمانی و بی‌مکانی از منظر نور

از دید ناظر هم‌سفر با نور ــ اگر چنین ناظری قابل تصور باشد ــ زمان متوقّف و فاصله صفر خواهد بود. در این معنا، نور در ظرف زمان و مکان قرار ندارد و دچار کون و فساد نمی‌شود. این توصیف، در ترسیم مفهوم تجرد در فلسفه اسلامی شباهت‌های قابل توجهی دارد.

۱.۵. بساطت و نداشتن ساختار درونی

فوتون فاقد هرگونه ساختار یا حجم است و در نظریه میدان کوانتومی، به‌عنوان یک حالت برانگیختگی میدان فهم می‌شود. این بساطت و عدم پیچیدگی، آن را به مفاهیم فلسفی «بسیط» یا «غیرمُرَکَّب» نزدیک می‌کند.


۲. نور در نظریه میدان کوانتومی: اصالت با میدان است

در فیزیک جدید، به‌ویژه در نظریه میدان کوانتومی (QFT)، اصالت از ذرات به میدان منتقل شده است. هر ذره بنیادی، از جمله فوتون، در حقیقت:

یک موج، تپ یا اعوجاج موضعی در میدان‌های بنیادی پهن‌شده در کل فضا-زمان است.

در این چارچوب:

  • نور تنها یک «حالت» از میدان الکترومغناطیسی است؛
  • ماده نیز در مراحل اولیه کیهان از نور پدید آمده و می‌تواند به آن بازگردد (مانند تولید زوج الکترون ـ پوزیترون از فوتون‌های پرانرژی).

این پیوستگی میان نور و ماده، از منظر فیزیکی نشان می‌دهد که مرز میان ماده و ناماده یک مرز مطلق نیست.


۳. تحلیل فلسفی: نور به‌عنوان مظهر اتصال عالم ماده و عالم مجردات

بخش فلسفی نشست با سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر پارسانیا ادامه یافت. ایشان تأکید کردند که فلسفه اسلامی، به‌ویژه حکمت متعالیه، امکان تعامل سازنده با یافته‌های فیزیک جدید را دارد. در حکمت صدرا، وجود حقیقتی واحد و دارای مراتب تشکیکی است و اشیاء مادی و مجردی، دو قله از طیف واحد وجود به شمار می‌روند.

در این نگاه:

  • نور، هم در فیزیک و هم در فلسفه، موجودی است که ویژگی‌های جسمانی و غیرجسمانی را توأمان دارد؛
  • این دوگانگی، در چارچوب نظریه «جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء»، قابل فهم است؛
  • ادراکات حسی ـ از جمله دیدن ـ دارای منشأ جسمانی‌اند، اما در لحظه تحقق، به مرتبه‌ای مجرد از ماده می‌رسند؛ همان لحظه‌ای که در آن، نور نقش اصلی را ایفا می‌کند.

نور و ادراک

اگر دیدن، فرآیندی است که از ماده آغاز و به تجرد ختم می‌شود، و اگر نور عنصر اصلی دیدن است، می‌توان گفت:

نور در لحظه ادراک، از سطح مادی به مرتبه ملکوتی و مجرد گذر می‌کند.
این گذر، نمونه‌ای تجربی و فیزیکی از امکان پیوستار میان دو عالم است.


۴. پیامدهای فلسفی و هستی‌شناختی

نتایج ارائه‌شده در این نشست نشان می‌دهد:

  • نور، با ویژگی‌های غیرجسمانی خود، به‌عنوان نشانه‌ای تجربی برای پیوستگی عالم ماده و عالم مجردات قابل تأویل است.
  • این امر اقتضا می‌کند که مفهوم سنتی «جسم» در فلسفه بازتعریف شود تا بتوان آن را با یافته‌های فیزیک بنیادی سازگار کرد.
  • جهان نه مجموعه‌ای از موجودات گسسته، بلکه طیفی پیوسته از مراتب وجود است.

یک تمثیل برای جمع‌بندی

اگر هستی را طیفی شبیه طیف نور در نظر بگیریم:

  • ماده سنگین و کدر در یک سوی طیف قرار دارد؛
  • مجردات در سوی دیگر و در مراتب لطیف و ناپیدا؛
  • نور طبیعی، بخش میانی طیف است:
    موجودی که هم از جنس ماده است و هم نشانی از تجرد دارد و مرز میان دو سوی طیف را محو می‌کند.